نویسندگان :هیوا و نادیا
چشمانم راببند...
نگذار که تلخي روزگار راببيند.
چشمانم را به زور ببند.
اين چشمان کنجکاو، با ديدن تلخي واقعيت، سر شکسته مي شوند.
نگذار چشمانم باز بماند!
چشمانم را از من بگير...
اما نگذار ببينم آنچه را که نديده مي دانم...
طاقت ديدنش را ندارم.
- اريکا درست مي گه. ما آدم ها تکرار مي شيم. تکرار در تکرار...
نگاه خيره اش را به مهسا دوخت و ادامه داد:
- تکرار من کي مي تونه باشه؟
-
لطفا هرچه زود تر عضو شوید تا بتوانیم امکانات بیشتری دراختیار شما بزاریم
براي نمايش ادامه اين مطلب بايد عضو شويد !
اگر قبلا ثبت نام کرديد ميتوانيد از فرم زير وارد شويد و مطلب رو مشاهده نماييد !
- تاریخ : جمعه 28 خرداد 1395
- موضوع : رمان ودانلود کتاب رمان , رمان اریکا ,
- بازدید : 583 views
- نظرات : نظر
به نکات زیر توجه کنید